میر بدر پسر حسنوی کردی(405-369ک/979-1014)، او حکمداری با وقار بود، در زمان فرمانروایی او، تمام مناطق تحت کنترلش در #کردستان# امن بودە است، ایل برزیکان تحت فرمانروایی او بودەاند. مسکوی تاریخ نویس می گوید این بدترین قبیله بود که از ویرانی و مانع و حسادت جلوگیری کرد، اما این میر با آنها تندخو بود و آنها را مجبور کرد کارهای بد همچو راهزنی و قتل ق غارت انجام ندهند. روزی مردی را دید که چوبهایی را جمع کرده و بر پشت خود گذاشته و گریه می کند، میر از او پرسید کە چرا گریە میکنی؟ گفت:دیروز غذایی بە دهان نگزاشتم، دو قرص نان داشتم که میخواستم بخورم تا قوت بگیرم و برای قطع درختان امادە باشم، درختان را بفروش تا برای خودم و فرزندانم نانی تهیە کنم، اما سواری ظاهر شد و نان ها را از من گرفت. میر بدر گفت:ایا ان شخص را میشناسی؟ مرد گفت:بلە.
بدر او را به درەای برد و تمام لشکریانش را به صف کرد برای شناخت مرد. مرد ان سوارە را شناخت و بە میر نشناش داد، میر بدر سوارە را از اسب پیاده کرد هیزمهای مرد را روی سر سوار گذاشت و به او دستور داد که آن را تا شهر حمل کند و در آنجا بفروشد و پولش را به چوبفروش بدهد.
اسب سوار گفت: ای میر،حاضرم بە اندازەی وزن درخت به او پول بدهم، اما این کار را با من نکن.. میر بدر قبول نکرد، اسب سوار مجبور شد چوب را بر پشت حمل کند و بە سوی شهر برود و انها را بفروشت.
با این کار مردم شهر از میر بدر ترسیدن و هیچ کس جرات نداشت همچین کاری را تکرار کند.
مسکوی و ابن جوزی و چند نویسندەی دیگر این داستان را تعریف کردەاند.[1]
کوردیپێدیا بەرپرس نییە لە ناوەڕۆکی ئەم تۆمارە و خاوەنەکەی لێی بەرپرسیارە. کوردیپێدیا بە مەبەستی ئەرشیڤکردن تۆماری کردووە.
ئەم بابەتە بەزمانی (فارسی) نووسراوە، کلیک لە ئایکۆنی
بکە بۆ کردنەوەی بابەتەکە بەو زمانەی کە پێی نووسراوە!
این مقاله بە زبان (فارسی) نوشته شده است، برای باز کردن آیتم به زبان اصلی! بر روی آیکون
کلیک کنید.
ئەم بابەتە 443 جار بینراوە
ڕای خۆت دەربارەی ئەم بابەتە بنووسە!