تحقیق: محمد مرادی (باقلاوایی)
ارمنیها یکی از ملتهای کهن و قدیمی خاورمیانه هستند تمرکز نفوس و جغرافیای ارمنیها بالاتر از رودخانه فرات و اطراف دریاچه وان می¬باشد. این ملت اولین دولت مستقل خود را در سده ششم ق.م تاسیس کردند و دارای تمدنی باشکوه بودند که در تداوم و ساخت حیات مدنی و اجتماعی خاورمیانه جایگاه ویژه ای داشتند. آنها در قرن چهارم با ترویج آیین مسیحیت به این دین گرویدند؛ در واقع بعد از آن مهره دینی رومیان علیه ایرانیان بودند.
این ملت به عنوان همسایه کردها در بیشتر جهات مثل هم بودەاند. همانطور که کردها قبل از اسلام دارای حکومت و امارتهای مستقل بودند و با همه¬گیر شدن قدرت ملتهای همسایه و تفکرات ملی؛ کردها جزو خاک دولتهای همسایە درآمدند و ارمنیها نیز همینطور استقلال کشورشان زیاد طولی نکشید و ضمیمه دولت روم شدند. البته گاهی از سمت ایران هم به خاک آنها دست¬اندازی شدە است. این کشور در سال 387 میلادی بین بیزانس و ایران تقسیم شد. با هر تغییری از اطراف، این ملت هم دستخوش حوادث می¬شد. بعد از قرن هشتم ضمیمه دولت اسلامی شد. باآمدن مغول و قوم ترک بیشترین خسارت بە ارمنیها وارد آمد. ولی بیشترین سهم ویرانی را عثمانیها و صفویها در قرون 18-16 میلادی به آنها وارد کردند. شاه عباس صفوی همان سیاست کوچ و تبعید را که علیه کردها اجرا نمود بر ارمنیها نیز اجرا نمود. همانطور که در 1514 کردستان میان صفوی و عثمانی تقسیم شد یک قرن بعد از آن ارمنستان (در سال 1639) را هم تقسیم کردند. البته بعدا با شکست ایران از روسیه سهم ایران بە روسیە رسید. کرد و ارمن بعنوان دو ملت همسایه و همدرد اغلب مواقع با هم ارتباط خوبی داشتەاند. ولی گاهی نیز زیر فشار دول مخاصم جنگ و دعواهایی با هم داشتند. البتە این رویارویی اینقدر سخت نبوده که نفوذ عمقی داشته باشد و بر روابط بنیادی آنها تاثیرگذار باشد. البته عواملی بودند که در جدایی میان این دو ملت دخیل بودند. اولی مسئلە دین که چاشنی قدرت طلبی زورگویان بود. دوم اینکه ارمنیها از نظر سواد و اقتصاد از کردها پیشروتر بودند. سوم ارمنیها دوره فئودالی را زودتر از کردها طی کردند. به همین خاطر با اینکه دردهای مشترک داشتند ولی در دو طیف کاملا جدا قرار گرفتند که این مهم به نظر نگارندە سطور دلیلش این بود که کردها پشتیبان خارجی نداشتند و دول مسلمان آنها را در داخل حکومت خود می¬خواستند به نام دین حل کنند. ولی ارمنیها بخاطر موقعیت استراتژیک جغرافیایی مورد حمایت دول اروپایی بودند آن هم بخاطر ضدیت با عثمانی و ایران. اروپائیها برای اینکه فشار عثمانی را از سر خود کم کنند جبهه پشت آنان را تقویت می-کردند و بهترین مهره ارمنیها بودند. البته ایرانیها هم بخاطر تفاوت مذهبی و اختلافات ارضی و مرزی از این حمایت اروپائیها بهره¬هایی نصیب آمدند.
عثمانیها برای جلوگیری از این تمرد و سرکشیها دست به تصفیه دادن ملت ارمنی شدند. ناگفته نماند گناههای ناکرده زیادی به پای ارمنیها نوشته می¬شد و به خاطر تضاد دینی در داخل دولت عثمانی این تهمت¬ها بدون تحقیق پذیرفته می¬شد. به همین خاطر دلایل زیادی وجود داشت تا با یک پاکسازی سطحی زهره چشمی از آنان بگیرد و عکس¬العمل دولتهای اروپایی را هم بسنجد. با این کار در واقع به دو هدف رسیدند: هم اقدامی بود جهت تضعیف دشمن داخلی و هم اینکه میزان قدرتش را هم در مقابل دشمنان به نمایش گذاشتند.
البته اولین گام برای سرکوب ارامنه از طریق خوانین حاکم بر جوامع مشترک ارمنی - کرد یا ارمنی - ترک صورت گرفت که با پشتیبانی سلاطین عثمانی فشار وارده بر رعیت ارمنی بیشتر از رعیای کرد و ترک بود. ولی سلطان عبدالحمید بعنوان باعث و بانی این عمل شوم بیشتر خوانین کرد را ابزار جنایات خود کرده بود تا جائیکه مادی و معنوی از ظلم کردها علیه ارامنه چشم پوشی می-کرد. این ستم بی رویه اختلاف خان و رعیتی را دو چندان کرد و امرای بالادست نیز جنگ میان این دو ملت هم درد را به مصلحت خود می دیدند چون در این صورت دوام حکومت آنها بیشتر بود (1).
همین عوامل و تیز کردن شمشیر عده¬ای از خوانین کرد علیه ارامنه از طرف عثمانیها و دخالت دادن آنها در بعضی جنگها موجب شد که بیشتر جنایت عثمانی به گردن کردها بیفتد و ستم ترکها را به پای کردها بنویسند. در این میان کردهای مستعمره ابزار دست استعمارگر عثمانی شدند و به ناچار هر فرمانی را به نام دین پذیرفتند. همین امر و تحلیلهای نادرست از آن تا مدتها سیمای کردها را میان دول بیگانە مخصوصا اروپاییها بد نشان دادە شد. با انضمام بخش شرقی سهم ایران به روسیه و پیشرفت همه جانبه آن بر قسمت غربی سهم عثمانی سایه افکند و همین امر تحرکاتی بە دنبال داشت تا اینکه طی چندین جنگ اغلب مناطق غربی نیز از عنان عثمانی خارج و طبق معاهده سایکس پیکو (1916) کل بخش غربی بە روسیە رسید و همین امر موجب شدت تنفر سلطان از ارامنه شد و او راهی جز قلع و قمع آنها سراغ نداشت.
با شروع جنگ علیه عثمانی ارامنه زیر نظر روسها علیه خلیفه مسلح شدند و این مهم علاوه بر اختلافات دینی در واقع به تلافی ظلم و ستم¬های قدیمی بود که بر آنان روا می¬داشتند. ولی با اجرای معاهده سایکس پیکو زمینه مناسب برای جنبش آزادیخواهی در دو طرف ارمنستان یعنی شرقی و غربی مهیا بود. اگر چه جنبش و احزابی در سالهای 1862- 1878- 1886 صورت گرفت ولی چون در تشکیلات و تنظیمات ضعف داشتند دولت عثمانی به سهولت آنان را سرکوب کرد تا اینکه روشنفکران ارمنی با تاثیرپذیری از اقوام دیگر به فکر ایجاد حزبی منظم و مستقل افتادند بدین گونه حزب هنچاک تشکیل شد که بعد از نزدیک بە چهار سال مبارزه به داشناک (اتحاد) تغییر نام داد. این حزب در بالا بردن حس ملی گرایی و ناسیونالیستی ارمنیها نقشی چشمگیری ایفا نمود. تا اینکه در پیمان سان استفانو در 1878 که به جنگ میان روس و ترک خاتمه میداد یک بند آن به مسئله ارامنه اختصاص یافت و عثمانیها ملزم به آن شدند در خصوص ارمنیها و آیندە آنها تجدید نظر نمایند و برای آنان شرایط مساعد فراهم نمایند. بعد از آن نیز در برلین با شرکت دول اروپایی و نمایندگان ترک و ارمن کنگره¬ای در خصوص ارمنیها تشکیل شد و بندهایی از پروتکل این کنگرە به وضعیت ارمنیها اختصاص یافت. ولی عثمانیها در انجامش اصلا توجهی ننمودند.
با تشدید آزادیخواهی ملل زیر سلطه عثمانیها خصوصا مسیحیان، سلاطین بجای رفع ستم علیه ملتها دست به عمل بدتری زدند تا در زمان سلطان عبدالحمید دوم این چرخ کشتار و قتل عام روی خود را رسما نشان داد. سلطان با شعار اسلام گرایی و پان اسلامیسم دست به تغییرات بافت اجتماعی خصوصا در مناطق مرزی ارمنستان زد (2).
بعد ازین تغییرات پنهانی سلطان رسما دست به کشتار ارمنیها زد. بزرگترین و اولین کشتار وحشیانه در منطقه ساسون صورت گرفت که با تخریب چندین روستا و شهرک نزدیک به ده هزار نفر را کشتند (3).
در سال 1895 در محدوده وسیعتری در مناطق ارزروم، دیاربکر، مرعش و وان دست به کشتار فراوانی زدند و هزاران نفر را به کام مرگ کشاندند. به گفته نویسند کتاب زرد کشتار در شهر آمد سه روز تمام به طول انجامید. البته در شهر سیواس و استانبول نیز نزدیک به 7000 نفر کشته شدند و این عمل بسیار وقیح تحت لوای توسعه اسلامی صورت می¬گرفت. البته در این میان کردهای علوی و اهل حق نیز از این کشتار بی نصیب نماندند. ولی متاسفانه در این کشتار وحشیانه اربابان کرد دست نشانده سلطان نیز شرکت داشتند. ولی در واقع بیشتر این کار را سواره حمیدیه انجام دادند که متاسفانه برای پنهان کردن سیاستهای زشت سلطان با لباس کردی انجام میدادند تا نظر دولتهای دیگر را بر روی واقعیت ببندند و آن را جنگ داخلی بین کرد و ارمن قلمداد کنند. حتی حاجی قادر کویی شاعر بزرگ کرد در شعرش احساس کرده که دیاربکر و جزیر را به ارمنی¬نشین تبدیل می¬کنند و کلی احساس ناخشنودی کرده ولی در حقیقت این هم از سیاستهای پست سلطان اسلامگرای عثمانی بود.
با پیروزی انقلاب ترکهای جوان در 1908 و سر دادن شعار مساوات و برابری ارمنیهای بیچاره را به طرف خود کشاندند. ولی دیری نپائید این عثمانی زاده¬ها نیز بدتر از پدرانشان شمشیر از غلاف کشیدند. در سال 1909 در شهر ادنه نزدیک سی هزار نفر را با وحشیانەترین حالت سلاخی کردند.
*کشتار دوم این بار تحت لوای یک دولت یک ملت:
با پیروزی ترکهای جوان و انحلال خلافت عثمانی رژیمی با تفکرات ملی گرایی و فاشیستی صرف که هیچ صدای مخالف و متضادی را قبول نمی کرد سر کار آمد. دستگیریهای بی رویه و مشکوک شدن به هر کس در همان اوایل نشان از شومی رژیم جدید بود. اگر چه در این فاصله کشتارهای کوچک و بزرگی صورت گرفته بود. ولی در سال 1915 ارابه مرگ ارمنیها دوباره به راه افتاد. این کشتار در سیواس، وان، بتلیس، موش و دیاربکر صورت گرفت. به طوریکه تمام مردها را می کشتند و زنان و دختران را به عنوان کلفت می¬فروختند. به گفته نویسنده کتاب فائز الغصین: دولت میرغضب¬های تبر به دست را روزی یک لیره اجیر کرده بود و آنها با تبر و ساتور گردن ارامنه را می زدند. در جریان این عملیات سیاه و کشتار وحشیانه نزدیک یک میلیون و نیم ارمنی قتل و عام شدند و عده فراوانی از ترس مسلمان شدند و یا اینکه به کشورهای دیگر فرار کردند.
*نقش کردها در کشتار و دست پنهان پشت پرده:
در زمان سلطان عبدالحمید و قبل از آن در مجامع بین المللی و عامه این کشتار را کلا به کردها نسبت می¬دادند که گویا کردها آدمکش و عقب مانده از مدنیت هستند. به همین خاطر غیر از خودشان کسی را پذیرا نیستند. البته نقش اربابان کرد و نوچه¬هایشان به همراه ملاهای خلافت-پسند که مهره سلطان بودند قابل انکار نیست. البتە قابل ذکر است کردهایی هم بودند که خانه-هایشان ماوای امن ارمنیها بود. ولی نقش سواره¬های حمیدیه که قبلا ذکر شد و ملبس بە پوشش کردی این سوارەها بزرگترین عاملی بود که گناه این عمل شوم را به گردن کردها انداخت. وگرنه هیچ وقت کردها بخاطر تفاوت دینی و مذهبی به هیچ ملتی حمله نکرده اند و ارتباط کرد و ارمنن یز تا قبل از تداخل عثمانیها و افکار پلیدشان در حد مطلوب بوده است و گواه این مسئله گزارش سیاحان و جغرافی نویسان غربی است که به عنوان مثال میجر - ماسون در کنفرانس جغرافیایی در لندن این موضوع را روشن میسازد و می گوید گمان ما در باره کردها که ارمنیها را کشتند بیشتر از یک شبهه نیست و ما می¬دانیم قبل از شروع جنگ مسیحیها و کردها در اوج صلح و صفا با هم زندگی میکردند(4).
اگر کشتاری هم از جانب کردها بود بیشتر به فرمان سلطان به مفتی و ملا یا خوانین انجام شدە است تا مردم را به جنگ تحریک کنند. مفتیها تحت نام دین و خوانین به طمع زمین و چپاول اموال دست به این عمل وحشیانه زدند و خود را ابزار این سیاست کثیف سلطان نمودند. در حالیکه بهترین فرصت برای اتحاد دو ملت ستمدیده از دست عثمانی و تلاش برای رهایی در این برهە بود. ولی متاسفانه هم ملاها و هم خوانین دین و ملت را به دینار و درهم سلطان فروختند. البته کسانی هم بودند که دیدشان برتر از فرمان سلطانی و لیره عثمانی بود برای مثال شیخ عبیدالله نهری رهبر قیام سال 1880 وقتی سلطان او را به کشتن ارمنیها تشویق کرد کوچکترین توجهی ننمود و کاملا آشکار امر سلطان را زیر پا گذاشت (5).
بنا به نقل دکتر کمال مظهر در کتابش، رهبر داشناک و عبدالرحمان بدرخان در اواسط دهه نود قرن نوزده جهت اتحاد کرد و ارمن تلاشهایی کردند و نامبردگان در ژنو با هم ملاقات نمودند ولی مقامات عثمانی جهت بی ثمر کردن این اتحاد هر راهی را امتحان کردند و این تلاش برای اتحاد نیز در نوشته های استارجیان هم آمده است (6).
ناگفته نماند همانطور که تشویق خوانین کرد از جانب عثمانیها برای شرکت در این عمل شوم موثر افتاد پشتیبانی روسها از ارمنیها هم آتش انتقام را شعله¬ور ساخت و با شرکت چهار فوج فدائی از ارامنه و نیروهای روسی در سال 1916 به شهر رواندوز حمله کردند و بنا به گفته (ک . ماسون) این نیروها به جان مردم افتادند و حدود پنج هزار زن و مرد کرد را قتل عام کردند و البته درگیریهای مشابهی هم در مناطق دیگر صورت گرفت. ولی حزنی موکریانی این کشتار و خرابکاری را به روسها نسبت می¬دهد و می¬گوید زنان کرد از ترس تجاوز خود را از سخره به داخل رودخانه پرتاب میکردند و خودکشی کردند (7). شایان ذکر است کردها نخست کلا بی طرف بودند ولی تهدید همراه به تشویق و اولتیماتوم سران دولتی مبنی بر عدم کمک به ارمنیها باعث شد کردها هم ناخواسته در این بازی کثیف دخیل شوند و دستشان به خون کسانی از خود بدبخت¬تر آلوده شود. در خلال جنگ جهانی اول دولت به کردها ابلاغ نمود هر کس به ارامنە کمک کند ارمنی محسوب می شود و جزایش مرگ است. زیاد بودند از میان ملت کرد که ارمنیها را نجات می¬دادند و در این میان کردهای درسیم و افرادی همچون بیت الله بیگ در حفاظت از ارامنه زبانزد بوده است. ارامنەیی که به ایزدیها پناهنده شده بودند در کمال آرامش در میان آنان ماندند و پیروان ئیزی خان حق همسایگی را الحق بجا آوردند. در میان عشیرهای کرد عشرت محمد آقا تا آخرین لحظه دوشادوش ارمنیها جنگیدند و جان آنان را به تهدیدات عمال عثمانی نفروختند. زیاد بودند کردهایی که نان بازوی خود را خوردند و سر سفره عثمانی نرفتند و همان خصلت پاکی و نجابت کردی را با لقمه حرام عثمانی از دست ندادند و تا آخرین لحظه از همسایگان دیروزشان دفاع کردند و حتی بعد از جنگ و برقراری نسبی امنیت عشایر کرد از چهار گوشه کردستان نزدیک یازده هزار ارمنی پناهنده را به نیروهای انگلیس در سوریه تحویل دادند تا زیر نظر قدرتهای غالب به خانه¬هایشان بازگردند.
-***************************
1- گردلیفسکی، کارهای منتخب، جلد سوم - مسکو1962 صفحه 127
2- قتل و عام ارامنه در امپراطوری عثمانی - جمع آوری اطلات زیر نظر پروفسور نرسسیان، ایروان 1966
3- همان منبع قبلی صفحه 7
4- کنس ماسون- ژورنال ژئوگرافیک، 6 دسامبر 1919 صفحه329
5- تاریخ اجتماعی کرد، نیکیتین، صفحه 189- پاریس 1956
6- کردستان در سالهای جنگ جهانی اول و قتل عام ارامنه؛ دکتر کمال مظهر - ترجمه دکتر رئوف کریمی، صفحه 133 نشر دهکده جهانی 1385
7- تاریخ الامه الارمنیه الموصل، الدکتور استارجیان 1951 صفحه 315
8- حسین حزنی مکریانی، تاریخ امرای سوران، صفحه 113 چاپ دوم، اربیل 1967