نام و نشانی کتاب: ما در عکس زیر باران گم شده بودیم
نام نویسندە: فریاد شیری
ناشر یا (انتشارات): داستان
$معرفی کتاب$
(ما در عکس زیر باران گم شده بودیم)، دلنوشتههای فریاد شیری درباره زندگیاش در روزهای جنگ است. فریاد شیری در این اثر، با زبانی شاعرانه و بدیع، از خاطراتش در روزهای جنگ میگوید. در انتهای کتاب نز آلبومی از عکسهای خانوادگی او میبینیم
$بخشی از کتاب$
و ما چهقدر از جنگ هراس داشتیم! از صدای آژیر قرمز که همهٔ بازیهایمان را به هم میزد. از صاحب آنهواپیماها که وقتی توی تلویزیون نمایان میشد، مادر نفرینش میکرد. نمیدانم چرا نمیتوانستم چشم به راهِ مسافران باشم؟ دوست داشتم هرکس که به سفر میرود خیلی زود فراموشش کنم و هرگز فکر نمیکردم آن پنجشنبههای بارانی مرا به چشمهایی برسانند که تا همیشه با من میمانند. تنها کسی که گاهگاهی با خاطرهای دور به یادم میآمد، پدر بود. آنهم به خاطر ساعت جیبیاش که فراموش کرده بود با خودش ببرد و من همیشه فکر میکردم حتماً روزی برای بردن آنهم که شده برمیگردد. امّا آن پسر جوان هرگز برنمیگشت. این را مطمئن بودم. چرا که خوب میدانستم ادامهٔ جوانیاش را من باید زندگی میکردم.[1]