عنوان: تفاوت انقلاب ژینا با انقلاب مهسا
نویسنده: کمال سلیمانی
تاریخ انتشار: #02-02-2023#
بە اختصار اکنون دو انقلاب در جریانند: یکی انقلاب ژینا و ژن و ژیان (زندگی) و احیای کرامت انسان، و دیگری انقلابی کە بیشتر بە کودتا میماند. این آخری انقلاب مهساست و هنوز در راستای بت سازی و جستن قداستهای گونەگونە برای انسان خارج از دایرە حیات و ازادی و برابری انسان است. در انقلاب ژینا قداست در خود زندگی و در برابری انسانهاست، در برهم زدن روابط معطوف بە هیرارشی جنسیتی و زبانی و اتنیکی است.
دیگری کە انقلاب مهسا باشد سخت در پی تداوم و تثبیت و ابدی کردن نابرابریهاست. در هراس است از فروختن هیرارشیهای فرسودە. انقلاب مهسا بر مهساسازی و همگون سازی اصرار دارد اما با لباس و زبانی مبدل. انقلاب مهسا در واقع یک کودتای متکی بر آرزوهای ارتجاعی و مطالبات ذکرشاهی و ترس از فروریزی بقایای سیستم تفریس شاهی و ولایی است. انقلاب مهسا نە با وضع موجود تفاوتی ماهوی دارد و دشمنی نظام موجود با زندگی، زن و آزادی و برابری زبانی و ملی و انسانی را بە چالش میکشد. انقلاب مهسا یک کودتاست، چرا کە مشکلش با وضع موجود در مدیریت آن است نە با چیستی و ماهیت آن. اگر وضع موجود انسان را در پیشگاە شیخ قربانی میکند و در بە مسلخ کشیدن انسان رضایت خدایان نامحسوس را میجوید، در صورت پیروزی انقلاب مهسا انسان را بە قربانگاە شاە و دیگر خدایگان محسوس خواهند برد. این خدایگان نیز بە اندازە دیگر خدایان ماورایی از دیدن خون خشنود خواهند شد.
اکنون کە کرامت انسان را بر تکیە زبان و اتنیستە و دین میسنجند و گویا در صورت پیروزی انقلاب مهسا، عنصر دین از این معایر بکاهند و بە جای آن بسی بر آن لیست بیفزایند. خیانت بە وطن آریایی جرمی بس سنگینتر از افساد فی الارض بشمار آید. محاربە با شاە بە جای محاربە با خدا هر روز جانها گیرد چرا کە شاە حافظ تمامیت ارضی باشد. شاە و خسروان بە صلاح خویش مملکت را بگردانند چرا کە فهم و تفقە تنها مخصوص ذات فرە ایزدی آن حضرات باشد. و هم حضرت ایشان کە تجسم عدل و داد باشند و قوام مملکت منوط بە قوە تحکم او. رعایا را جز اطاعت مطلقە نشاید و خسروان را جز امر و فرمان نباید. خسروان بهر رعایا وکیلند و رعایا بە حسب تعقل اسفل و صغیرند.
اما در مقابل آن انقلاب ژینا، انقلابی است در معانی، چالشی است برای مفاهیم رسوب شدە و برای درهم تنیدن سنن و قیود. پس گردنی است بە نرینگی و ذکرسالاری، تحولی است برای نواندیشی در زندگی. نگاهی ست نوین بە زندگی و مفهوم آن. در انقلاب ژینا انسان در مرکز هستی و هستی نیز در پیوندش با زندگی انسان معنی مییابد. در انقلاب ژینا، میهن و وطن برای انسانند و جان انسان فدای آب و خاک نمی شود. حفظ جان انسانها بزرگترین مزرها و بزرگترین مرزها در مقابل برابری و کرامت انسانها و ملل ویران شدنی هستند. در انقلاب ژینا جان انسانها فدای ایران نمیشود بلکە ازرش ایران با میزان کرامت انسان در ان سنجیدە میشود. در انقلاب ژینا ارزش ایران بستگی بە جایگاە انسان در آن دارد نە برعکس. ارزشش بستگی دارد بە این کە ایا بستری است برای برابری ملی، جنسیتی و آزادی افراد و ملتها یا نە. در انقلاب ژینا مرزها از کرامت و حرمت انسان شروع میشوند. اگر مزرهای ایران در مقابل کرامت انسانها و برابری و آزادی انسانها قرار گیرند بتهای شکنندەای بیش نیستند. ممکن است بتوان با زور سلاح حفظشان کرد اما با قوە اخلاق و عدالت قابل دفاع نیستند. در انقلاب ژینا، ژینا خواندە میشود. در انقلاب ژینا، ژینا ماهیت دولت، ارزشها و اخلاق را تعریف میکند. در انقلاب ژینا، ژینا خودش معلم اخلاق است نە دولت. در انقلاب ژینا دولت تنها در صورت دشمنی با تبعیض مشروع است نە با تکیە بر نهادینە کردن آن. انقلاب ژینا برای بازتعریف شایستگیها و ارزشهاست. معیار شایستگی نە بە عقبەی ذکر بودن و نە بە ادعای تکیەداشتن بە ماوراست. در انقلاب ژینا، انسان خود ماوراست، ماورای خاک، ماورای مرزها، ماورای بتهای خاکی، نژادی و جنسیتی. در انقلاب ژینا، مردمان دخترانشان را در کمال آزادی ژینا نام می نهند. در این انقلاب تحمیل نام مهسا راسیزم است، فاشیزم است و انکار. در انقلاب ژینا نامگذاری دولتی قتل دولتی زبان است، قتل دولتی فرهنگ است و اتنوساید. در انقلاب ژینا، ترجیح نامگذاری دولتی حمایت از سیاست زبانکشی است، حمایت از تداوم نسل کشی است و اصراریست بر تفوق آریایی. بر پایە انقلاب ژینا، انقلاب مهسا تدوام تفریس و قومگرایی و اصراریست بر برتری زبانی، فرهنگی و تاریخی ملت فارس. [1]