نام: محمد
شهرت: محوی
نام پدر: ملا عثمان شیخ رش
سال تولد: 1863
محل تولد: #سلیمانیه#
سال فوت: 1906
محل فوت: سلیمانیه
$زندگینامه$
سید محمد بالخی پسر سید ملا عثمان شیخ رش، متخلص به مهحوی بابان، از بزرگترین شاعران کلاسیک کُرد و از مشهورترین شاعران عرفانی کرد است. عمدۀ شهرت وی به واسطۀ غزلهای عاشقانه و عارفانهای است که به کردی سورانی سرودهاست.
سید محمد بالخی در سال 1836 در روستای بالخ در مجاورت سلیمانیه به دنیا آمد. وی از سن هفت سالگی به آموختن قرآن و علوم رایج دوران پرداخت و سپس برای تحصیل علم عازم شهرهای کردستان همچون #سنندج# و #مهاباد# و بغداد شد. در بغداد او از محضر بزرگانی چون مفتی زهاوی (مفتی وقت عراق) بهره برد. از جمله شاگردان مشهور محوی هم میتوان به ملا سعید افندی، ملا حسن قزلچی اشاره کرد. محوی از پیروان طریقت نقشبندیه بود، او ارادت بسیاری به مولانا خالد شهرزوری داشتهاست. او پس از ملاقاتی که در سال 1883 با سلطان عبدالحمید دوم عثمانی داشت، اجازۀ تأسیس خانقاهی را در سلیمانیه گرفت که به خانقاه محوی شهرت یافت. محوی از نقشبندیها تأثیر بسیار پذیرفتهاست و به خصوص در دیوان خود از شیخ عمر ضیاءالدین نقشبندی بسیار یاد میکند. از جمله عالمان کُرد که محوی با آنان همکلام بودهاست میتوان به مولوی کرد، مولانا احمد نودشی، ملا حامد بیسارانی و … اشاره کرد.
=KTML_Bold=ویژگیهای شعر محوی=KTML_End=
محوی به زبانهای کردی، فارسی و عربی و در قالبهای غزل، قصیده، دوبیتی و فرد شعر سرودهاست. مضمون بیشتر اشعار وی تصوف، عرفان و تقبیح دنیا است. اشعار وی سرشار از استعاره و نماد است. استفاده از واژههای قدیمی و گاه غیرمستعمل و قافیههای نامتداول از دیگر ویژگیهای شعر محوی است. او در میان شعرای فارس بیشتر تحت تأثیر حافظ و در میان شاعران کُرد تحت تأثیر نالی بودهاست. وی در غزلی در مورد حافظ میگوید:
=KTML_Blue=دلم بگرفته از گفتار پر بیمایهٔ واعظ
بخوان ای بذلهخوان اشعار ساقینامهٔ حافظ
شده دیوان او تا حشر یک میخانهٔ نشئه
مگر می جوش زد جای مداد از خامهٔ حافظ=KTML_End=
=KTML_Bold=نمونه شعر فارسی=KTML_End=
=KTML_Green=بر سر این مرده ای روح حیاتافزا بیا
در رکابت شور حشر ای فتنهٔ برپا بیا
وعد فردا کشتن ای قاتل ز فرداها گذشت
انتظار کشتنم کشت آخر این فردا بیا
گفت در هر مو بود پیوسته با من چند دل
«محوی» بیدل به من گوید شبی تنها بیا
بر لب و دندان جانان این غزل باری گذشت
خود به من گوید به سیر لؤلؤ لالا بیا=KTML_End= [1]