ای زلف تو ماه را نقابی
والیل ز موی تست تابی
با مهر رخت زمین چه حاجت؟
دارد به مهی و آفتابی
از شرم بلندی تو کیوان
شد در پس پنج و شش حجابی
شیطان منشان دشمنت را
شمشیر تو اشهب الشهابی
بر سیخ سنانت درگه کین
باشد دل دشمنان کبابی
با معرفت تو لوح محفوظ
یک حرف نباشد از کتابی
دریای محیط و چرخ اطلس
از قلزم همتت حبابی
خالد چه زنی دم از صفاتش؟
حدی چو ندارد و حسابی
#مەولانا خالیدی نەقشبەندی# [1]
Dit item werd in het (فارسی) geschreven, klik op het pictogram
om het item te openen in de originele taal!
این مقاله بە زبان (فارسی) نوشته شده است، برای باز کردن آیتم به زبان اصلی! بر روی آیکون
کلیک کنید.
Dit item is 407 keer bekeken