نام: ابوبکر
شهرت: شهید آشتی
نام پدر: نوری قرداغی
مکات تولد: #سلیمانیە#
تاریخ تولد: 1954
تاریخ شهادت: #18-06-1978#
مکان شهادت: موصل
$زندگینامە$
شهید آشتی در سال 1954 در سلیمانیە به دنیا آمدە است. وی در سال 1975 از دبیرستان سلیمانیە فارغ التحصیل شد و در پاییز همان سال در دانشکده هنر، گروه زبان کردی دانشگاه همان شهر پذیرفته شد. در سال 1975 به عضویت تشکیل های انجمن رنجداران کردستان درآمد و در تاریخ #14-10-1976# در سال دوم تحصیلات دانشگاهی، پیشمرگە شد. وی در تاریخ #26-02-1978# در روستای قارمان از توابع قرداغ دستگیر و در تاریخ 18-06-1978 در #موصل# اعدام شد.
شهید آشتی در زندان نمونه شجاعت بود و در افشای اسرار هیچ سودی برای دشمن نداشت، او تا آخرین نفس بر اعتقاداتش پافشاری کرد، حتی در آخرین جلسه که اعدام شد، بستگانش گریه کردند اما آشتی برای خودش شروع به رقصیدن کرد و به مادرش گفت فردا در تشییع جنازه اش گریه نکن. شهید آشتی نیز یکی از قهرمانانی بود که چندین نامه سرشار از شجاعت و استقامت از زندان فرستاد، نامه های اشتی نامه های تاریخی شجاعت هستند.
شهید آشتی در یکی از نامه های خود در آخرین روزهای زندگی خود می گوید: (رفقا همانطور که واضح است آزادی به دست نمی آید مگر اینکه راه مبارزه سخت و پر از فداکاری باشد مگر اینکه دشمن زندان ها را از ده ها جوان انقلابی پر کند مگر اینکه انقلاب سرخ دشمنان را در سیل خون غرق کند، اگر برای این امر آماده باشیم، زود به پیروزی خواهیم رسید، هر انقلابی باید در نظر داشته باشد که آزادی گرفته می شود و داده نمی شود. فدا كردن جان در راه انديشه و اعتقاد، هميشه حرفه پيشمرگان نيروهای سرخ بوده است. به نظر من آزادی زندگی است، زندگی مبارزه است. من دوست نداشتم دستگیر شوم تا همچنان برای باورهایم کار کنم، الان هم که دستگیر شدم و محکوم به اعدام هستم، من به طناب دار خودم افتخار می کنم، زیرا همان طناب بر گردن شهیدان شهاب، جعفر، انور و صدها جوان انقلابی کرد دیگر زده شد. زندگی شیرین است اما مردن به خاطر مردم شیرین تر است، من زندگی را دوست دارم به این معنی نیست که خودمان را می کشیم زندگی چیزی به ارمغان نمی آورد اما زندگی آنقدر زیباست که هزاران جان را فدای زندگی می کنیم،هر کس راه مبارزه را در پیش گیرد باید برایش روشن باشد که به خاطر بخشش او از زندگیش، فقرا به آرزوهایشان خواهند رسید. دوست داشتم بیشتر در میدان جنگ پیشمرگه بمانم تا بیشتر گوش کنم و بیشتر به طبقه زحمتکش کرد خدمت کنم، امیدوارم مسیری را که ما طی کرده ایم تکمیل کنید و موفقیت شما را تبریک بگویم، من شک ندارم که شما به پیروزی و آزادی خواهید رسید. ای کاش آنقدر عمر می کردم که کردستان عراق را آزاد می کردم و برای مدت کوتاهی پیشمرگەای از پیشمرگه های قهرمان شرق کردستان می شدم. وقتی اعدام شوم چیزی از دست نخواهم داد، بلکه در میان قوم خود زندگی جاودانی خواهم داشت.[1]