به اکسیر وحیل هر خاک ڕاهی زر نخواهد شد
همه بد اصل سنگی در بها گوهر نخواهد شد
سلێمانی نزیبد هر که ڕا خاتم بود در کف
و آن کو آینه می سازد اسکندر نخواهد شد
همه کس خویش ڕا عاشق تواند کرد چون بلبل
ولی پروانه وش جویای ترک سر نخواهد شد
همه گلگون سواری خسرو پرویز نتواند گفت
همه زیبا ڕخی شیرین صفت دلبر نخواهد شد
به عالم هر که بینی خالد بیچاره است اما
چون ابراهیم کس زیبنده افسر نخواهد شد
#مەولانا خالیدی نەقشبەندی# [1]