(متوفی سال 1324)
سید یعقوب بن سید ویس که یکی از شعرای اهل حق است.، در زبان فارسی و کردی دست داشت و شعر نیکو می سرود و خط خوش می نوشت. وی در جوانی به کرمانشاه رفت و تحصیل کرد و به شعر گفتن آغاز نمود و سد تخلص کرد و بعد ها نزد آقا حسن خان حاکم کلهر تقرب یافت و چون نیکو می نوشت. کاتب و نویسندة مخصوص وی شد و تا آخر عمر در خدمت او بسر برد. سید در ساختن غزل و قصیده و مثنوی توانا بود، دیوانش که حاوی قصاید و غزلیات و قطعات کردی است به وسیله ی محەمەد علی سلطانی به طبع رسیده است. در مورد تولد و وفات او اختلاف وجود دارد، صاحب (تذکرة شعرای کرمانشا) تاریخ فوت او را بسال 1324 هجری نوشته است، اما نویسندة کتاب (تاریخ ادب کردی). تولد او را بسال 1228 هجرسی و وفاتش را 1301 ذکر کرده است.
آقای غیرت کرمانشاهی از جوانمردی های سید یعقوب قصه ای نقل کرده که نقل آن در اینجا خالی از لطف نیست : گویند سید در اوان جوانی در کرمانشاه دل به مهر دختری زیبا بسته و او را از پدرش خواستار می شود، به علت جوانی و مکنت و سرشناسی و با بذل سرمایه و مخارج زیاد پدر و دختر را راضی و مسئولش به اجابت میرسد، صبح روز یکه قرار بوده مجلس عقئ و عروسی در شب آن منعقد گردد به قصد حمام از خانه، خارج در رهگذر خود جوان ژنده و آشفته حالی را بخاک افتاده و سر به دیوار می بیند و زار زار می گریسته، در عین مستی وصال و انبساط از ان آشفته حال تفقد کنان جویای احوال می شود و آن جوان از ابراز درد خودداری و چند بار می گوید تو که هستی ؟ از حال من چه میخواهی ؟ سید با اصرار و سماجت دست او را گرفته بجای خلوتی می برد و جدا جویای چگونگی می شود. جوان می گوید دردم درمان پذیر نیست و آب از سرم گذشته. عاقبت با سوگند و اصرار سید اقرار می کند من دلسوخته عشق دختری هستم که او نیز مرا می خواهد و سالها است در انتظار روز وصالیم، اینک آن دختر امروز مال دیگری می شود و با ذکر نشانی معلوم می شود همان دختر است. سید او را دلداری و امیدواری می دهد و با خود به حمام می برد و لباس دامادی خود را به او می پوشاند و به منزل می برد و به او می گوید مطمئن باش کارت درست می شود عصر او را با خود به مجلس عقد برده و اهل مجلس که مقدم داماد را استقبال می کنند، سید یعقوب فوراً با صدای بلند اعلام می کند که خواستگاری من از ابتدا به نیت این جوان بوده و اینک دختر باید به عقد او درآید و برای تأمین رفاه و معاش عروس و داماد خانه و سرمایه کافی هم از خود به آنها می دهد و دو دلداده به هم می رسند.