ملا کریم پسر اسماعیل و آمان خانم میباشدکه اصل و نسب پدرش به طایفة (بامه ره) ومادرش به طایفة (جاف) میرسد. سال (1348ه ق 1307ش) در روستای (سی سێر) یکی ازروستاهای منطقة سردشت چشم به جهان گشود. استاد فدایی با خانوادة پدریش به روستای (کانی ره ش) یکی از روستاهای (گه ورکایه تی) مهاباد کوچ میکنند. در این روستا بدلیل بوجود آمدن اختلاف با صاحب زمین مجبور به اسباب کشی میشوند. استاد فدایی در این روستا نزد (ملا عەبدوڵڵا خندانی) قرآن را فرامی گیرد. سپس کتابهای (جرم بخش، اسماعیل نامه، ناگهان، عقیده و باب اول گلستان سعدی) را نزد ملا عەبدوڵڵا میخواند. سپس بدلیل اختلاف با یکی ازخانوادەهای روستا و برای جلوگیری از تشدید اختلاف بار دیگر مجبور به کوچ شدند، این بار به موطن اصلی خود روستای (سی سێر) برگشتند.
در روستای (سی سێر) نزد مدرس حجره (ملا سید حسین حسینی) رفته و کتاب گلستان سعدی را تمام کرد. آنگاه خواندن درس علمی و عربی را نزد استاد آغازنمود.
ایشان کتابهای (تصریف زنجانی) و (عوامل) و (انموضج) را تمام کرد.
اماهنوز کتاب (انموضج) را تمام نکرده بود که پدر بزرگوار ایشان دار فانی را وداع فرمودند و کریم و برادرش (قادر) و مادر و تنها خواهرش (عایشه) را در این دنیای وانفسا تنها گذاشتند.
ولی استاد فدایی با عنایت به علاقة وافری که به فراگیری داشت، دست ازتحصیل علم برنداشت و کتابهای (اظهار) و (تصریف ملا علی) و (وضع و استعارة جامی) را تمام کرد و آنگاه خواندن کتاب (سیوط) را شروع کرد ولی همیشه آرزوداشت برای فراگیری بیشتر از روستای (سی سێر) به جاهای دیگری برود. برای همین منظور به روستای (سیوچ) یکی از روستاهای شهرستان بانه میرود و در آنجانزد (ملا ابراهیم) (سیوط) را تمام کرد. در جریان آتش سوزی شهرستان بانه و هرج ومرج روستاهای دور و بر به دلیل آمدن (محەمەد رشید خان) به بانه، ناچار به بازگشت به روستای (سی سێر) شد و نزد (ملا عەبدولڕەحمان سی سێری) اکثر کتابهای علمی راتمام کرد.
آنگاه به روستای (هند آباد) یکی از روستاهای (که ڵۆی) سردشت میرود ومدتی در خدمت (ملا حسن حزینی) مانده و سپس نزد (قاضی علی) در سردشت میرود و مدت 6 ماه نزد ایشان تلمیذی میکند.
بار دیگر استاد فدایی برای افزایش علم و دانش خود روش حرکت و تجربه راسر لوحة کار خود قرار میدهد. این بار راه روستای (تورجان) یکی از روستای مکریان را در مینوردد و نزد (ملا عەبدوڵڵا محەمەدی سوتویی)کتاب (گه له نبه وی برهان) را تمام کرد.
در همانموقع چون حجره (نمه شیر) از روستای اطراف بانه، تقریباً خالی شده بود، نزد مدرس حجره (ملا ئەحمەد حیدری) میرود و کتابهای (جمع الجوامع)
و(تشریح) و (رساله حساب و تذهیب) را نزد ایشان میخواند. و در همانجا اجازة (افتا) و ارشاد را گرفته و در سال (1373 ه ق 1332 ش) یعنی در سن 25 سالگی بصورت رسمی کارنامة افتا را از دست (ملا ئەحمەد حیدری) میگیرد و به موطن خودروستای (سی سێر) برگشتم و از انجا به روستای (نستان) که در همسایگی زادگاهش بود، میرود و مدت 5 سال در این روستا پیشنماز و مدرس روستای (نستان) بوده است.
آنگاه برای آخرین بار اسباب کشی میکند و به روستای (کاولان علیا) که درست وسط جاده سردشت مهاباد میباشد، میرود. اسباب این بزرگوار کلاً کتابهای ایشان بودند و لاغیر این بزرگوار تا آخر عمر خود در این روستا ماند و مشغول تدریس، تحقیق، کارهای ادبی و... شد.
استاد فدایی بعد از یکسال تحمل رنج ناشی از سرطان ریه، ساعت 11:30 شب پنج شنبه پنجم فروردین ماه سال 1372 شمسی، شب عید سعید فطر (رمضان) سال 1372 شمسی چشم از جهان فرو بست. مقبرة این ادیب و استاد عالی مقام درروستای (کاولان علیا) میباشد.
این بزرگوار مدت 30 سال در روستای (کاولان علیا) ماندگار شده و در آنجاازدواج نموده است که حاصل این ازدواج 4 پسر و 2 دختر میباشد. از این عزیز آثارگرانقیمت زیادی مانده و متأسفانه به اعتراف خودش بسیاری از آنها در طول زندگیش از بین رفتەاند از جمله 300 شعر که ایشان روی آن کار کرده و بدلایلی نابود شدەاند.
حاصل عمر ادبی استاد،موارد زیر هستند که هر یک در چند سطر تا اندازه ای معرفی می شوند و نمونه ای از اشعار آورده می شوند:
1 لاس و خزال: یک داستان فلکولوری کردی است در 3 دفتر و 4750 بیت شعر سروده شده است.برای آشنایی بیشترخواننده گان این داستان چند سطری را از صفحات 32تا35(خاطرات یک مترجم) اثر استاد بزرگوار جناب محەمەد قاضی عیناً نقل می کنیم:
یک وقت مرحوم دکتر جواد قاضی ضمن یادی از ماجراهای جوانی و تاسف و حسرت بر آن روزگاران خوش زندگانی چنین نقل کرد:روزی که با مرحوم اسکارمان و راوی مشهور و خوش آوازی به نام میرزا اسکندر در بیشه سبز و خرمی در کنار رودخانه ی مهاباد گرد هم نشسته بودیم و یادداشت های مربوط به بیت(لاس و خه زال) را تلفیق و تدوین می کردیم،میرزا اسکندر گاه گاه تکه های زیبایی از آغاز داستان لاس و خه زال و از گفت و گوی عاشق و معشوق را با آن صدای گرم و دلنشین خود زمزمه می کرد.
ان روز داستان بسته شدن نطفه لاس بر پشت شیر را که بی اغراق یکی از شاهکارهای حساس ادبیات جهان است به آهنگ (حه یران) خواند و سپس چند بیتی ازگفت و گوهای عاشقانه بین لاس و خزال را به همان آهنگ ادا کرد.خوش صدایی راوی و زیبایی شعرها در آن حال خوش فراغ بال و صفای آب و هوا و دلنشینی منظره بیشه و رودخانه چنان درآن غربی آشنا با روح شرقی کارگر افتاد که بی اختیار از جا بر جست و شروع به پایکوبی و دست افشانی کرد و سوگند خورد که زیباتر و نغزتز از این حماسه عشقی را در آثار هیچیک از بزرگان ادب اروپا، از دانته گرفته تا شکسپیر و گوته و غیره ندیده است...
استاد فدایی بعد از ده سال تمام پیگیری چند و چون این داستان زیبا و ارزشمند،در بحر هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف (آهنگ مشهور ای نام تو بهترین سر آغاز)در بیش از 4750بیت به شعر کردی سروده اند،که در نوع خود کم نظیر است.نیایش سرآغاز داستان یکی از زیباترین و شیواترین نیایشهای شعر کردی است.نظر با اینکه در منابع ذکر شده در اول مقاله مقداری از آن نیایش ها را آورده ام در اینجا از تکرار آنها خودداری میکنم.در قسمتی از شروع داستان می فرماید:
2ـ تاریخ زندگینامة فدایی:
سرگذشت استاد فدایی از دورة طفولیت تا سال 1357 شمسی میباشد که در قالب 1000 بیت شعر آمده است. در آغاز کتاب،پس از یک نیایش دلنشین میگوید:
3ـ دمدم نامه:
که داستان تاریخی قلعه دمدم جنگ بین امیر خان برادوست ولشکریان شاه عباس صفوی در بیشتر 7000 بیت شعر سروده است. که توسط استادگرامی جناب آقای سید محەمەد صمدی با مقدمه و تصحیح این بزرگوار به چاپ رسیده است.
4 کلیات فدایی: مجموعه اشعار (غزلیات به ترتیب حروف الفبا در حرف آخرتا قافیه) تخمیس، بهاریه، ملمح و... به زبانهای فارسی و کردی. این دیوان شامل 4000 بیت شعر میباشد.