شاهو حسینی
مقدمه:
بنیادگرایی به معنای خاص عبارت است از محور قرار دادن مفاهیم حداکثری دین و یا یک ایدئولوژی در تمام شؤون اندیشه و زندگی، این واژه در واقع به معنی بازگشت به اصل و ریشەهاییاست که معرف یا اساس یک ایدئولوژی میباشد.
ویژگی بارز گروههای بنیادگرا این است که بسته ایدئولوژیک بوده و حاضر نیستند با گروههای ایدئولوژیک بزرگتری که خود از درون آن برخاستەاند ادغام شوند. بنیادگرایی دینی به عنوان یک جنبش تلاش میکند هویت دینی را از حل شدن در فرهنگ غربی مدرن نجات دهد و در مرحلەای بالاتر درصدد نجات جامعه از غربی شدن و مدرن شدن است؛ به عبارتی بهتر میتوان گفت که بنیاد گرایی دینی واکنش طبقات و اقشار سنتی در برابر روند مدرنیزاسیون در جامعه است. بنابراین بنیادگرایی دینی در عین استفاده از ابزارها و امکانات جهان مدرن اما دشمن دنیای مدرن و روندهای مدرن در حوزەهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی میباشد.
بنیادگرایی اسلامی:
بنیادگرایی اسلامی اگر چه به شکل یک جنبش و به معنای اعتقاد به اصول بنیادین اسلام به سید جمال الدین اسدآبادی و پس از آن جنبش اخوان المسلمین مصر که بەوسیله حسن البنا تاسیس شد، باز میگردد، اما باید خاطر نشان کرد که آن جنبش بیشتر درصدد مبارزه با استعمار بود تا اینکه خود را در قالب یک آلترناتیو سیاسی برای ادراه جامعه تصور کند. اما امروزه در جوامع مسلمان منظور از بنیادگرایی عبارت است از باورهای مسلمانان سنتیای که خود را به تفسیرهای ظاهری و لفظی از متون مقدسشان،شامل قرآن و حدیث محدود کردەاند. گروههای مسلمانی که از اسلامگرایی، به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی به منظور از میان برداشتن قوانین سکولار دولتی و جایگزینی قوانین اسلامی حمایت میکنند. نمونه (رادیکال) این اسلامگرایان گاها از سرنگون کردن خشونت آمیز دولتهای سکولار نظیر حکومت محمدرضا پهلوی در ایران، دکتر نجیب الله در افغانستان، سرهنگ قذافی در لیبی یا حتی تروریسم اسلامی حمایت میکنند، نظیر طالبان، القاعده و داعش
زمینەای اجتماعی ظهور داعش
به جرات میتوان گفت که داعش نە محصول ترکیه است و نە هیچ قدرت دیگری، داعش قبل از هر چیزی واکنش طبقات و اقشار سنتی جوامع اسلامی به مدرنیزاسیون پروژەای از یک سو و شکست پروژه شبه مدرنیسم در بخش بزرگی از ابعادش از سوی دیگر در جوامع مسلمان سنتی میباشد. مدرنیسم به عنوان مرحلەي گذار با ويژگيهايي چون تکيه بر عقل، اهميت و محوريت بخشيدن به انسان، فرد باوري، توجه به کنش غايت شناختي (معطوف به هدفمندي)، رواج نوسازي شکلگيري دولت ملي و دمکراسی هیچگاه در خاورمیانه شکل نگرفت.
درواقع درخاورمیانه به دلیل استفادە ابزاری از عقل ابزاری برای تثبیت هژمونی حکومت بر جامعە، به صورت وارداتی کردن ابعاد سخت افزاری مدرنیسم، همچون ارتش مدرن، بوروکراسی، ساختار نظام سیاسی مدرن بدون حضور اندیشه و گفتمانهای مدرن، پاسخگو نبودن حکومت در برابر جامعه و حضور گسلی دائمی میان جامعه و حکومت، همواره جامعه به نوعی در تقابل با حکومت قرار داشته و به تدریج برخوردها در تقابل با آن رادیکالتر شده. در این میان اسلام نیز هر چە بیشتر رادیکالیزەتر شد. و در کنار اندیشەهای ناسیونالیسستی و مارکسیستی عاملی مهم در شکل دادن به جنبشها بوده.
از جمله جریانات رادیکال اسلامی که به نوعی الهام بخش و پدر معنوی جنبشهای رادیکال امروزی میباشد، میتوان از اندیشه حکومت اسلامی آیت الله خمینی یاد کرد، که برای اولین بار در دوره معاصر به یک نظام سیاسی جدید منتهی گردید، پس از آن بود که جنبشهای دیگری با الهام و حمایت از این اندیشه شروع به فعالیت نمودند، که از آن جمله امل و حزب الله در لبنان و طالبان و القاعده در دیگر کشورها و اخیرا داعش را میتوان ذکر کرد. این جریانات قبل از هر چیزی محصول محیط اجتماعی خود هستند و در طول فعالیت بنا بر ماهیت و سرشت ممکن است که به دلیل برخی منافع مشترک کوتاه مدت و میان مدت ائتلافی نانوشته با برخی کشورها داشتەاند.
داعش نیز بە دلیل داشتن منافع کوتاە مدت و میان مدت مشترک با برخی از قدرتهای منطقەای و دیگر کشورها، توسط آنها مورد استفادە قرار گرفته، از جملە بە دلیل تقابل ترکیه با کردها و بشار اسد موردحمایت ترکیه قرار گرفته، بە دلیل تقابل شوینیسم عربی با ناسیونالیسم کرد مورد حمایت برخی کشورهای عربی قرار گرفته، به نظر میرسد کە حتی در راستای تقویت هژمونی منطقەای ایران، مورد حمایت ایران هم قرار گرفتە باشد، بە خصوص در سوریە کە با علم شدن داعش بعنوان طرف سوم تقابلها، عملا پروژە سقوط بشار اسد زمان بر شده و بخشی از توان جنگی نیروهای اپوزیسیون سوری بە جای نبرد با بشار اسد، متوجه داعش گردید.
نتیجەگیری:
به نظر میرسد که با دقت و شناخت در ریشەهای اجتماعی جنبشهای بنیادگرای دینی در کشورهای توسعه نیافته اسلامی، میتوان به این نتیجه رسید که هر گونه نگاه پروژەای به تحولات و هر گونه الگوبرداری از الگوهای توسعه و نوسازی بدون در نظر گرفتن ویژگیهای اجتماعی و در پیش گرفتن الگوی توسعه و نوسازی خطی منجر به واکنشهای رادیکال و تند اقشار و طبقاتی خواهد گردید که به لحاظ نظری و روانی فرصت زمانی کافی برای تطبیق خود با شرایط جدید را پیدا نکردەباشند.