در پی تشکيل کنفرانسی بنام (اتحاد اپوزيسيون ايران) و متشکل از برخی چهره های احزب سیاسی ملت های جغرافیای سیاسی ایران در واشنگتن، و شرکت بخشی از احزاب سیاسی شرق کوردستان در این کنفرانس از جملە آقای مصطفی هجری دبیر کل حزب دمکرات کوردستان ایران (حدکا) و بنابر اظهارات ایشان بە دعوت رسمی (شورای روابط خارجی) در واشنگتن، که با (کمیسیون روابط خارجی کنگره آمریکا) سر و کار دارد، به این کشور سفر کردە بودە و در وزارت خارجه ی آمریکا دو دیدار جداگانه با مسئول (بخش ایران) و همچنین معاون (دموکراسی و حقوق بشر) در این وزارتخانە داشتە است، کميتەی مشترک (حزب مشروطەی ايران (ليبرال دموکرات) و (حزب سکولار دموکرات ايرانيان)، بیانیەایی بە سبک شونیزم ایرانی صادر کردە است کە جای دارد بە بخشی از بیانە پرداختە شود.
در بخشی از این بیانیە امدە است کە آقای مصطفی هجری از وجود (احزاب سیاسی فارسها) و روابط حزب خود با آنها خبر میدهد. ما در ايران نهادهائی به نام (احزاب سیاسی فارسها) نداريم و معتقديم که اساساً جمعيتی به نام (فارس های ايران) نه وجود دارد و نه می تواند بوجود آيد؛ در حالی که بخش های عمده ای از ايران - که از نژادها و تيره ها و اقوام مختلفی می آيند - بدون اينکه متعلق به قوم موهومی به نام (فارس ها) باشند، (فارسی زبان) هستند. (فارس ها) بعنوان يک قوم متمرکز و محسوس وجود خارجی ندارند که بتوانند مثلاً در برابر (کردها) احزاب خود را داشته باشند. بر بنياد اين واقعيات، دو حزب ما خود را احزابی ايرانی می دانيم، چنانکه اعضای ما نيز از سراسر ايران برآمده اند. اصرار آقای هجری بر اينکه احزاب سراسری ايران را - که از زبان عمومی و اداری کشورمان، فارسی، استفاده می کنند - (احزاب فارسها) بدانند نمونەی ديگری از کوشش تاريخی تجزيه طلبان برای خلق مصنوعی يک به اصطلاح (مليت فارس) و ستيزه جوئی و هژمونی آن بر ديگر (مليت ها)ی ساکن فلات ايران محسوب شده و از نظر ما کوششی نه تنها ايران ستيزانه بلکه مجعول، و در راستای تحقق اميال کشورهای بيگانه ای است که ايران را کشوری بزرگ و بالقوه جذاب میدانند و قصد تکه تکه کردن آن را دارند.
انکار ملتی بە نام ملت فارس درجغرافیاری سیاسی ایران از جانب سازمانها و احزاب سیاسی هژمونی طلب، من را بە یاد کتاب مراقبت و تنبیه اثر میشل فوکو، فیلسوف، تاریخدان و متفکر معاصر فرانسوی میاندازد. او دربحث میکروسکوپ قدرت در تجزیه و تحلیل جنبه های نامرئی و مرئی قدرت میگوید آن کسی که در برج دیده بانی زندان نشسته است، همه را می بیند، ولی خود او برای زندانیان قابل رؤیت نیست. قدرت دیدەبان و دستگاە اداری زندان چنان در جان و روان زندانی چنگ انداخته که زندانی اوامر او را اطاعت می کند. زندانبان در واقع به واسطه تارهای نامرئی قدرت بر جان و تن زندانی حکم می راند.
نامرئی بودن ملت فارس شبهات زیادی بە بحث میکروسکوپ قدرت دارد در واقع ملت های زیر سلطەایی کە کنترل می شوند، کنترل کننده را نمی بینند. ملتی کە ملتهای دیگر جغرافیای سیاسی ایران را تعریف و تحریف میکند در مواقعێ حتی بە صورت نامریی عمل میکند. تا جایکە وجود ملت فارس از جانب هژمون گرایان و شونیزم فارس انکار میشود کە بخوبی در بیانیەی احزاب هژمونگرا نمایان میباشد.
انچە بە این چیرەگی خواهی دامن میزند مزیت نامرئی بودن ملتی است کە در راس قدرت است. بیشتر ما این گفتە از طرفدارن چیرەگی خواهی و هژمونی گرای فارس شنیدەایم کە چە کسی گفته ملتی و یا خلقی به نام خلق فارس وجود دارد؟ اصلا فارس یعنی چی و فارس بودن چه مشخصاتی دارد؟: همە ما ایرانی هستیم، فارس ملت نیست و قرارداد دیرینە مابین ملتهای ساکن ایران است کە زبان فارسی را بە عنوان زبان مشترک انتخاب کردە است.
بر کسی پوشیدە نیست کە در جغرافیای سیاسی ایران ملت های فارس، کورد، لر عرب، بلوج، ازری، خراسانی، قشقایی، (ترک زبانان)،، گیلک، مازندرانی، ارمنی، اشوری و دیگر ملتها زندگی میکنند اما چڕا از جانب هژمون گرایان و شونیزم فارس وجود انها انکار میشود و یا حداقل طوری وانمود میکنند کە این ملت ها بە خواست خودشان از هویت خود دست کشیدە و هویت فارسی (کە بیشتر بنام هویت ایرانی نام بردە میشوند) را برای خود برگزیدەاند؟
لئوی اشتراوس در مطالعات انسان شناسانه وجامعه شناختی خود میگوید کە گروه هایی که تسلط بر زبان و مکانیزم های زبانی فرهنگی قدرت حاکم را دارا میباشند در ابتدا موازین گفتمان را تعیین و هویت خود را کە از موقعیتی برتربرخوردار است بر دیگر هویتها هژمونی پردازی میکند و در انتها هویتهای دیگررا از موضعی کمتر، نارسا و یا غیر واقعی تعریف میکند و سعی میکنند کە هویتهای دیگر را بخشی کوچک و یا جزیی از هویت اصلی کە همانا هویت قدرت حاکم است جلوە دهند تا انها را از صحنە سیاسی و فرهنگی حدف کنند.
درکتاب دولت و جامعه مدنی اثر آنتونیو گرامشی نظریەپرداز مارکسیست و از رهبران و بنیانگذاران حزب کمونیست ایتالیا در زمینه تئوریزه کردن مفاهیم کلیدی همچون هژمونی (چیرەگی خواهی)، بنیان، روبنا، و جنگ قدرت بە این مورد بە خوبی اشارە کردە است کە چگونه جنبه های سیاسی نظامی و اقتصادی قدرت با جنبه های فرهنگی وزبانی همراە می شوند و از طریق احزاب سیاسی، جامعه مدنی، سیستم های تعلیم و تربیت، ادبیات رسمی و غیررسمی، و رسانه های عمومی در استقرار واستحکام هویت گروه حاکم به مثابه هویتی غالب، طبیعی، عاری از عیب ونقص و کاملا صحیح خود را استقرار میدهند.
هنگامی اقای مصطفی هجری دبیر کل حزاب دمکرات کردستان ایران در اظهارتش سفرخود را بە ایالات متحدە امریکا و نششتهایش با مقامات امریکایی را موفق قلمداد میکند و این نشستها میتواند هژمونی طلبی فرهنگ و زبان حاکم را بە خطر بیاندازد بخشی از میکروسکوپ قدرت (حزب مشروطهء ايران (ليبرال دموکرات) و حزب سکولار دموکرات ايرانيان) در قالب کمیتەی مشترک قد علم کردە ابتدا سعی در نامریی جلوە دادن ملت فارس نمودە سپس و بە خود اجازە میدهند بی مانانە خواستهای ملت های جغرافیای سیاسی ایران را سیاە نمایی کردە و با توهین، افترا وبی احترامی بە نمایندەگان بخشی از احزاب سیاسی ملت های جغرافیای سیاسی ایران سعی در کوچک جلوە دادن حق طلبی ها، خواست ها و موجودیت هویتی انها شوند.
در صد سال اخیر هژمونی طلبی فرهنگی و زبانی حاکم، سرزمین ایران را بە مانند زندانی برای ملت های ساکن این جغرافیا برنامە ریزی و شکل دادە است و میخواهند بە همان شکل باقی بماند اما باید این را بیاد داشت کە هر زندانی زندانبان و زندانی دارد زندانی در ان طرف دیوار و زندانبان در طرف دیگر، بعید بە نظر میرسد کە ملت فارس توان این را داشتە باشد کە بیش از این زندانبان ملت های دیگر این سرزمین باشد. همچنین بعید بە نظر میرسد کە چند ورشکستە سیاسی کە سیاست یک ملت یک دولت را در برلین از نازیها اموختند بتوانند این سیاست را دوبارە بر ملتهای ساکن این جغرافیا تحمیل نمایند.
سعید سنندجی
#08-07-2018#