نام و نشانی کتاب: عاشقانەهای جنگ و صلح
نام نویسندە: فرهاد پیربال
نام مترجم: مریوان حلبچەای
ترجمە شدە از زبان: کوردی
ناشر یا (انتشارات): نیماژ
$برشی از عاشقانەهای جنگ و صلح$
سرود غریبههای دستوپا
سفید و سر آبی
در تبریز
نامههای گندم برداشتم:
گفتم: برای گنجشکی گرسنه به اربیلش میبرم.
در راهی میان (یزلو) و (ونیز) درخشش یک ردیف لامپ را
دیدم
گفتم: میچینمش و برای
کوچههای تاریک سلیمانیه میبرم
در اشتوتگارت
تلالو رنگینکمان انتهای شاخههای چنار را دیدم
گفتم: میبرمشان برای خیابانهای غمگین زاخو
[1]