اگر مرد کاری در دوست باز است
وگر قصه جویی، حکایت دراز است
بود کار آزادگان ترک هستی
به ابحاث محمود و نقل ایاز است
گر آزاد خواهی شدن، بندگی کن
هر آیینه محبوب بنده نواز است
ز سوز حقیقت طلب بهره ای ڕا
نه بهره به به تحریر سوز و گداز است
ز خود ڕستن و ترک دعوی نمودن
ڕه مرد مردانه پاکباز است
نه خرگوش ڕا پنجه نره شیر است
نه دراج ڕا چنگل شاهباز است
ز خالد شنو شرط فتح طریقت
ورق شستن و خامشی و نیاز است
#مەولانا خالیدی نەقشبەندی# [1]