باز این چه شورش است که عالم پر آذر است
جن چون بشر، بشر چو ملک خاک بر سر است
باز این چه شیون است که در خیل قدسیان
شور و نوا و غلغله در عرش اکبر است
زین رستخیز عالم که گردیده آشکار
گویی قیام عرصهء دیوان محشر است
صاحب عذا خدا و عذادار ممکنات
ماتم زده امام و به ماتم پیمبر است
از اهل آسمان و زمین، شرق تا به غرب
بر هر کسی مینگرم دیده اش تر است
ماه محرم است و ز قتل حسین یقین
کو بر جهانیان و جهان جمله سرور است
سبط نبی و زینت آغوش فاطمه
سرو روان گلشن ساقی کوثر است
سلطان کشتگان بیابان ماریه
سردار سروران دو صد پاره پیکر است
بهر شفاعت این همه خواری به جان خرید
بر ساق عرش نام بلندش مصور است
رخشان همه سپهرون، مهر مشرقین
گلبرگ ناز گلبن خیر النساء حسین
#سەید یاقۆی ماییدەشت# [1]