شاعر و عاشق مشهور و نامدار کرد، ولی دیوانە (ولی مجنون) کە یکی از بارزترین شاعران چند قرن گذشتەی #کردستان# میباشد در منابع تاریخی و ادابی تاریخ تولدش بە دقیقی ذکر و ثبت نشدە است اما از این مطمئن هستیم کە او در قرن هجدهم زندگی و وفات کردە است و بە احتمال زیاد او در سال 1756 هنوز در قید حیات بودە است. این شاعر با احساس، شیدای شمس (شم) دختر کسی بە نام (قادر شیروان) بودە است کە یکی از رئیس قبایل ایل جاف و قبیلەی کمالەای بودە کە همان قبیلەی ولی شاعر بودە است.
ولی کاملا دیوانه شمس شدە است و اشعار زیبا و احساسی زیادی را برای او می سراید. حتی عشق شاعر به معشوق در ادبیات کردی به حد عشق به مجنون، لیلا، شیرین، فرهاد، مەم و زین می رسد.
اما ولی هم پسر یک مرد فقیر از طبقەی متوسط جامعە نبود، بلکه پسر ارشد یک خانوادەی ثروتمند از قبیلەی کمالەای، به نام طایفەی (حمە سور بود)، پدرش می خواست کە پسرش به آرزوهایش و بە دختر دلخواهش برسد، برای همین چندین ریش سفید و صاحب منسب و کسان سرشناس طایفەی خودش را بە سمت خانەی پدر شمس برای خواستگاری برای پسرش فرستاد و درخواستشان از طرف پدر شمس قبول شد، اما از بدشانسی شاعر (ولی دیوانە) این رابطەی مساکمت امیز بە درازا نکشید و در وقت کوچ تابستانەی عشیرت جاف بە سوی کوهستانها، اختلاف در بین هر دو طرف (خانوادەی شمس و خانوادەی ولی) در نزدیکی قلعەی #پیکولی# روی میدهد و بە دلیل همین اختلافات این دو عاشق از یکدیگر جدا شدە و بە هم نمیرسند.
ولی دیوانە سنبل عشق و وفا در عشیرت جاف و تمام کردستان میباشد و هر دوی این عاشق یکی از بزرگترین قربانیان طایفەگرایی و عشیرەت پرستی در آن زمان بودەاند.
هم اکنون ارامگاه ولی دیوانە در منطقەی #شهرزور# در شهرستان سید صادق میباشد.[1]