نام: طلا
شهرت: طلا خانم
سال تولد: 1937
مکان تولد: #بانە#
تاریخ وفات: #17-01-2016#
مکان وفات: #سلیمانیە#
$زندگینامە$
طلا خانم همسر #شیخ لطیف# فرزند مرحوم #شیخ محمود حفید# از اهالی قدیمی محلە توی ملک و از خانواده ای سرشناس بودە است. طلا خانم در سال 1937 در روستای کیورو از توابع شهرستان بانە در شرق #کردستان# به دنیا آمدە است. مادرش شهناز خانم و پدرش سلیم خان از امیر و خانهای بانە بودە است. دوران کودکی و جوانی خود را در خانواده ای پرجمعیت گذراندە است. در گرماگرم جنگ جهانی دوم، شیخ لطیف شیخ محمود حفید، امیر کردستان به همراه دوستان و همفکران خود به بانە آمد و مورد استقبال گرم سلیم خان قرار گرفت. سپس سلیم خان با مشورت طوایف #سردشت#، شیخ لطیف را به سردشت برد و والی شهر کرد. پس از گذشت نزدیک به یک سال از حکومت شیخ لطیف در سردشت، باباعلی شیخ رئوف از او پیروی کرد و به سلیمانیه بازگشتند. سلیم خان در سال 1945 بر اثر یک بیماری مشکوک درگذشت. ارتش مملکت و سپس محمد شاه پسر رضا شاه به #سقز# و بانە حمله کردند و منطقه را تحت کنترل گرفتند. این بار شیخ لطیف با کمک خانواده سلیم خان می آید و آنها را به خانه اش در کنارو می برد. پس از بازگشت خانواده سلیم خان به خانه خودشان در بانە، طلا خانم با شیخ لطیف ازدواج می کند. حاصل این ازدواج سه دختر به نام های مهاباد، شنو و نژو بود. اولین بار بود که اسم دختری را مهاباد گذاشتند. در واقع طلا خانم و شیخ لطیف این نام را به عشق جمهوری مهاباد انتخاب کرده بودند. طلاخانم در جریان انقلاب در شمال کردستان در سال 1958 در اتحادیه زنان کرد در کنار رفقای خود، بهیه معروف، #منیره قفتان#، شفیقه سعید، اجنم زهدی و درخشان حفید فعالیت می کرد. به عنوان یک عضو فعال، اکثر جلسات در منزل ایشان برگزار می شد و برنامه های کاری تهیه می شد و زنانی که از خشونت خانگی فرار می کردند اغلب به خانه طلا خانم می رفتند. او روبەروی بستگان آنها می ایستاد و از آنها محافظت می کرد و مردم به تصمیمات او احترام می گذاشتند. به این ترتیب بسیاری از زنان را از کشته شدن نزدیکانشان نجات داد. طلا خانم یک فعال و مدافع حقوق زنان بود. پس از اینکه خانه های آنها چندین بار توسط دولت عراق غارت شد، در سال 1974 به همراه خانواده اش سلیمانیه را تحت فشار رژیم بعث ترک کردند و به #پنجوین# و #مریوان# آواره شدند. طلاخانم خانمی قد بلند، زیبا و مهربان بود. زنی بسیار مستقل، توانا، نترس و مصمم بود. پس از بازگشت به سلیمانیه با دوستان خود سازمانی را برای کمک به خانواده های شهدا، خانواده های پیشمرگه و دانش آموزان فقیر برای ادامه تحصیل تأسیس کردند. حتی اگر این کمکها کوچک بودند، میتوانستند مردم را از شر مشکل خلاص کنند. طلا خانم در سن خیلی کم شوهرش را از دست داد، در جامعه سنتی کرد، زندگی زن بدون مرد بسیار سخت بودە است، طلا خانم توانست به بهترین نحو از خانواده ای پرجمعیت اش نگهداری کند. زیر نظر او هر سه دخترش توانستند به استانداردهای تحصیلی بالایی برسند و در عین حال توانست به بسیاری دیگر کمک کند و در جامعه خود تأثیر بگذارد. او کمک خود را به فقرا و تبعیدیان دریغ نمی کرد. در اوایل دهه 1970 برف سنگینی در سلیمانیە بارید و راە مردم بستە شدە. در آن سال ها هیچ کمکی از سوی دولت برای مردم وجود نداشت، بلکه مردم باید به یکدیگر کمک می کردند. طلا خانم می بیند بچه های مدرسه محله اش آنجا مانده اند و راه برگشتی به خانه ندارند. می رود و تا می تواند آنها را به خانه خود می برد، گرمشان می کند و از آنها مراقبت می کند تا بستگانشان بیایند. در زمان جنگ ایران و عراق (1980 - 1988)، سلیمانیه توسط رژیم ایران بمباران شد. او زیرزمین خانه اش را به پناهگاه اهالی تبدیل کرد. پس از سقوط جمهوری نوپای مهاباد، سالها در خدمت رهبران فراری از رژیم شاه بود.
سرانجام پس از مدت ها مبارزه با بیماری، وی در شامگاه 17-01-2016 چشم از جهان فرو بست. [1]